م .م به خدا من هنوز به یاد تو هستم

تو رو خدا بهم زنگ بزن

تغییر وب سایت

ممنون بیادم بودید به وب سایت جدیدم سر بزنید

http://www.b3da13-16.blogfa.com/

دست نویسه های Boys16

نمیدونم چی بگم که دوست داری بدونی


تا کجا باید دنبال این سراب بدوم...

این جاده جز سکوت به جایی میرسه؟

دیگه به چشمام شک میکنم..

کجایی؟

دست نویسه های Boys16



دلم از چیزی گرفته که به درکش ناتوانم



توی این پاییز رویا من ز غمهام نگرانم



اخ کجایی که ببینی دل من یخ زد زسرما



گرمای وجودی تو شعله ی گرمی برام



وقتی دیشب توی رویام دستم و تو دستات دیدم نمی

خواستم



اما با طو فان عواطف یهویی از خواب پریدم



تو کی هستی توی رویام که ازت عکسی ندارم



اگه نیستی پس واسه چی من ز دوریت نگرانم



قلب من همیشه پر عطر نفسات چشمای من میسوزه همه از داغ نگات



وای که به هر کی گفتم جز تمسخر نشنیدم



اما بازم توی رویام چشمای نازتو دیدم

دست نویسه های Boys16


عشق یعنی یک شقایق غرق خون

عشق یعنی زاهد اما بت پرست

عشق یعنی همچو من شیدا شدن

عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه

عشق یعنی بیستون کندن بدست

عشق یعنی آب بر آذر زدن

عشق یعنی چون محمد پا به راه

عشق یعنی عالمی راز و نیاز

عشق یعنی با پرستو پرزدن

عشق یعنی رسم دل بر هم زدن

عشق یعنی یک تیمم یک نماز

عشق یعنی سر به دار آویختن

عشق یعنی اشک حسرت ریختن

دست نویسه های Boys16

پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم

که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم

تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت

ازپسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو

قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی

برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و

دیگر چیزی نفهمید...

چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر

گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت

کنید..درضمن این نامه برای شماست..!

دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن

چنین نوشته شده بود:

سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت

نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت

بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.

(
عاشقتم تا بینهایت)

دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..

آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به

خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم...

دست نویسه های Boys16


حال من بد نیست غم کم می خورم کم که نه! هر روز کم کم می خورم

آب می خواهم، سرابم می دهند عشق می ورزم عذابم می دهند

خود نمی دانم کجا رفتم به خواب از چه بیدارم نکردی؟ آفتاب!!!!

خنجری بر قلب بیمارم زدند بی گناهی بودم و دارم زدند

دشنه ای نامرد بر پشتم نشست از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد یک شبه بیداد آمد داد شد

عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام

عشق اگر اینست مرتد می شوم خوب اگر اینست من بد می شوم

بس کن ای دل نابسامانی بس است کافرم! دیگر مسلمانی بس است

در میان خلق سر در گم شدم عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد ازاین بابی کسی خو می کنم هر چه در دل داشتم رو می کنم

نیستم از مردم خنجر بدست بت پرستم، بت پرستم، بت پرست

بت پرستم،بت پرستی کار ماست چشم مستی تحفه ی بازار ماست

درد می بارد چو لب تر می کنم طالعم شوم است باور می کنم

من که با دریا تلاطم کرده ام راه دریا را چرا گم کرده ام؟؟؟

قفل غم بر درب سلولم مزن! من خودم خوشباورم گولم مزن!

من نمی گویم که خاموشم مکن من نمی گویم فراموشم مکن

من نمی گویم که با من یار باش من نمی گویم مرا غم خوار باش

من نمی گویم،دگر گفتن بس است گفتن اما هیچ نشنفتن بس است

روزگارت باد شیرین! شاد باش دست کم یک شب تو هم فرهاد باش

آه! در شهر شما یاری نبود قصه هایم را خریداری نبود!!!

وای! رسم شهرتان بیداد بود شهرتان از خون ما آباد بود

از درو دیوارتان خون می چکد خون من،فرهاد،مجنون می چکد

خسته ام از قصه های شوم تان خسته از همدردی مسموم تان

اینهمه خنجر دل کس خون نشد این همه لیلی،کسی مجنون نشد

آسمان خالی شد از فریادتان بیستون در حسرت فرهادتان

کوه کندن گر نباشد پیشه ام بویی از فرهاد دارد تیشه ام

عشق از من دورو پایم لنگ بود قیمتش بسیار و دستم تنگ بود

گر نرفتم هر دو پایم خسته بود تیشه گر افتاد دستم بسته بود

هیچ کس دست مرا وا کرد؟ نه! فکر دست تنگ مارا کرد؟ نه!

هیچ کس از حال ما پرسید؟ نه! هیچ کس اندوه مارا دید؟ نه!

هیچ کس اشکی برای ما نریخت هر که با ما بود از ما می گریخت

چند روزی هست حالم دیدنیست حال من از این و آن پرسیدنیست

گاه بر روی زمین زل می زنم گاه بر حافظ تفاءل می زنم

حافظ دیوانه فالم را گرفت یک غزل آمد که حالم را گرفت:

" ما زیاران چشم یاری داشتیم خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"

دست نویسه های Boys16



خنجری بر قلب بیمارم زدند
بی گناهی بودم و دارم زدند

دشنه ای نامرد بر پشتم نشست
از غم نامردمی پشتم شکست

سنگ را بستند و سگ آزاد شد
یک شبه بیداد آمد داد شد
عشق آخر تیشه زد بر ریشه ام
تیشه زد بر ریشه ی اندیشه ام

عشق اگر اینست مرتد می شوم
خوب اگر اینست من بد می شوم
بس کن ای دل نابسامانی بس است
کافرم! دیگر مسلمانی بس است
در میان خلق سر در گم شدم
عاقبت آلوده ی مردم شدم

بعد ازاین بابی کسی خو می کنم
هر چه در دل داشتم رو می کنم

نیستم از مردم خنجر بدست
بت پرستم، بت پرستم، بت پرست
بت پرستم،بت پرستی کار ماست
چشم مستی تحفه ی بازار ماست
درد می بارد چو لب تر می کنم
طالعم شوم است باور می کنم
من که با دریا تلاطم کرده ام
راه دریا را چرا گم کرده ام؟؟؟
قفل غم بر درب سلولم مزن!
من خودم خوشباورم گولم مزن!
من نمی گویم که خاموشم مکن
من نمی گویم فراموشم مکن
من نمی گویم که با من یار باش
من نمی گویم مرا غم خوار باش
من نمی گویم،دگر گفتن بس است
گفتن اما هیچ نشنفتن بس است
روزگارت باد شیرین! شاد باش
دست کم یک شب تو هم فرهاد باش
آه! در شهر شما یاری نبود
قصه هایم را خریداری نبود!!!
وای! رسم شهرتان بیداد بود
شهرتان از خون ما آباد بود
از درو دیوارتان خون می چکد
خون من،فرهاد،مجنون می چکد
خسته ام از قصه های شوم تان
خسته از همدردی مسموم تان
اینهمه خنجر دل کس خون نشد
این همه لیلی،کسی مجنون نشد
آسمان خالی شد از فریادتان
بیستون در حسرت فرهادتان
کوه کندن گر نباشد پیشه ام
بویی از فرهاد دارد تیشه ام
عشق از من دورو پایم لنگ بود
قیمتش بسیار و دستم تنگ بود
گر نرفتم هر دو پایم خسته بود
تیشه گر افتاد دستم بسته بود
چند روزی هست حالم دیدنیست
حال من از این و آن پرسیدنیست
گاه بر روی زمین زل می زنم
گاه بر حافظ تفاءل می زنمحافظ دیوانه فالم را گرفت
یک غزل آمد که حالم را گرفت:"ما زیاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم"


دست نویسه های Boys16

دوباره تنها شده ام،دوباره دلم هوای تو را کرده.

خودکارم را از ابر پر می کنم و برایت از باران می نویسم.

به یاد شبی می افتم که تو را میان شمع ها دیدم.

دوباره می خواهم به سوی تو بیایم.تو را کجا می توان دید؟

در آواز شب اویز های عاشق؟

در چشمان یک عاشق مضطرب؟

در سلام کودکی که تازه واژه را آموخته؟

دلم می خواهد وقتی باغها بیدارند،برای تو نامه بنویسم.

و تو نامه هایم را بخوانی و جواب آنها را به نشانی همه ی غریبان جهان بفرستی.

ای کاش می توانستم تنهاییم را برای تو معنا کنم و از گوشه های افق برایت آواز
بخوانم.

کاش می توانستم همیشه از تو بنویسم.

می ترسم روزی نتوانم بنویسم و دفترهایم خالی بمانند و حرفهای ناگفته ام هرگز به
دنیا نیایند.

می ترسم نتوانم بنویسم و کسی ادامه ی سرود قلبم را نشنود.

می ترسم نتوانم بنویسم وآخرین نامه ام در سکوتی محض بمیرد وتازه ترین شعرم به تو
هدیه نشود.

دوباره شب،دوباره طپش این دل بی قرارم.

دوباره سایه ی حرف های تو که روی دیوار روبرو می افتد.

دلم می خواهد همه ی دیوارها پنجره شوند و من تو را میان چشمهایم بنشانم.

دوباره شب ،دوباره تنهایی و دوباره خودکاری که با همه ی ابر های عالم پر نمی شود.

دوباره شب،دوباره یاد تو که این دل بی قرار را بیدار نگه داشته.

دوباره شب،دوباره تنهایی،دوباره سکوت،دوباره من و یک دنیا خاطره...

دست نویسه های Boys16

هر کی میخواست گریه کنه ،

بهش بگو : اون دیگه نیست .
یادم میاد می گفتی برو خدا نگهدار

نوشتی روی دیوار ، به آرزوی دیدار

رفتم تو راه رفتن ،دلم میگفتش نرو !

نمیشنیدم انگار، من التماس دل رو!

رفتم و باز اومدم ، اما ندیدم اونو

گفتن که دیر رسیدی، داده به دنیا جونو ..

گفتم محاله ، هرگز!اون که منو دوست داره !

قول داده بود که هیچ وقت منو تنها نذاره..

میگن که آرزومون ، افتاده به قیامت

من که ندارم اینقدر ، صبرای بینهایت

به عشق تو رو دیوار، منم واست نوشتم

به آرزوی دیدار ، منم خودم رو کشتم ...

منو ببخش عزیزم ! که خیلی دیر رسیدم

زیر نوشته ی تو ، یه خط سرخ کشیدم

با قطره قطره ی اشک ، با ذره ذره ی خون

به آرزوی دیدار ، منم دارم میدم جوننننننننم

دست نویسه های Boys16

خیلی سخته که دلی روبا نگات دزدیده باشی


وسط راه اما ازعشق،یه کمی ترسیده باشی

خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی

ازخودت می پرسی یعنی،میشه اون بره زمانی؟


خیلی سخته توی پاییزباغریبی آشنا شی اما

وقتی که بهار شد یه جوری ازش جداشی

خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه

بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اونو ببینه


خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه

چقدر از گریه اون شب،چشم تو سرش شلوغه

خیلی سخته واسه اون بشکنه یه روز غرورت

اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت


خیلی سخته بودن تو واسه اون بشه عادت
دیگه بوسیدن دستات واسه اون بشه عبادت

خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی تا که

بین دوپرستو نباشه هیچ اختلافی


خیلی سخته اونکه دیروز واسش یه رویا بودیاز

یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی


خیلی سخته بری یکشب واسه چیدن ستاره

ولی تا رسیدی اونجا ببینی روزشد دوباره


               خیلی سخته که من وتو همیشه باهم بمونیم
                 انقدعاشق که ندونن دیوونه کدوممونیم

دست نویسه های Boys16

این روزا خیلی دلم خسته شده از روزگار نامرد .

داره بد باهام تا می کنه کسی رو خواستن

و نرسیدن بهش مثل بدترین ضربه های تبر به

درخته. نمی خوام مثل یه درخت بشکنم

مرگ روزام رو بینم و خسته از روز و شب بشم

بشینم تنها و بی یار.

حتی نتونم با مادر دلسوز و نازم درد دل بکنم

چه باید بکنم از خدا شکایت بکنم یا از بنده خدا .

میدونم شاید کفر باشه / ولی به خود خدا قسم

اگر من خدا بودم. نمیذاشتم حتی یک نفر

به من احتیاج پیدا می کرد .

کاری میکردم همه عشقا بدون هیچ دردسری

به هم برسن باهم باشن و فقط خوبی بین

عشقهای واقعی ماندگار میشد .

خودمم فکر میکنم چیز زیادی نیست

از خدا خواستن که به عشق زیبا رسیدن

رو به همه ارزانی ببخشه . چون استادی میگه

خدایمان گناهکارترین عشقها را هم

به سوی خود میخواند و گناهانشان را میبخشد ...


دست نویسه های Boys16

اونایی که ادعاشون میشه عاشقن کجان؟

اونایی که خیلی ساده میگن عاشقن کجان؟

خیلی زود با یه نگاهی میشن عاشق پس کجان؟

پس کجاس اونهمه حرفای قشنگ و عاشقانه؟

پس کجاس اونهمه چشمک زدنای زیرکانه؟

اون دلی که از جداییها گله داشت...

پس چی شد اونهمه دلتنگت شدنهای شبونه

شب نخوابیدن تا صبح با کلی وهم عاشقونه!!!

اونهمه دوستت دارمهای زبونی واسه معشوق

اون محبتهای قلبی با همون لفظ همیشه....

پس چرا عاشقی اینقدر سرد و بیروح و دورنگه؟!

واسه ابراز علاقه آخه اینجا دیگه جا یی نمونده...!!!

به خدا باور کنید که اینا حرف دل خونه

این دلی که از بیوفایی داره جون میده میمیره!!!

حرف دل حرف همه نیست حرف عاشق پیشه هایه

اونایی که جون میدن حتی واسه عشق تا نمیره...

پس کجان اون عاشقایی که واسه دم زدن از عشق

گل میدن به دست معشوق که منو نکن فراموش!!!

اما تا تموم میشه اونهمه حرفای قشنگ و عاشقونه

میذارن میرن که انگار تا ابد عشقی نبوده...!!!

بعد اونهمه سخنها که آره من بی تو هیچم

میرن و میشن پرنده لای ابرا بی نشونه

آی اونایی که فقط عشق واستون شده یه بازی

دل سپردن به یکی و دل شکستن واسه بازی

باشه اشکالی نداره دنیاتون فقط دوروزه

دل شکوندنای هرروز واستون کاری نداره...

آخ که عشقای تو خالی شده ارزون توی بازار

با نسیم میاد و میره به خدا به سرعت باد!

نه دیگه دنیای امروز ارزش موندن نداره

پس چه بهتر که نباشیم تا دیگه عشقی نمونه...

اگه عشق اینه تو دنیا پس نه من عشقی نمیخوام

آره سنگ و یخ شدم من دیگه عشقی رو نمیخوام...!!!

آخه اون بالا میدونی عاشقی شده یه ارزش

عشق پاک و بی ریایی جای عشقای خیالی

باشه پس زمینیا من میرم اون بالا تا اوج اون ستاره

روی ابرا کهکشونها اون بالا که عشق زیاده...

پس خداحافظ تا همیشه خوش باشین با بازیاتون!!!

با یه مشت عشق توخالی

نه نه همون هوس بازیاتون....!!!!

دست نویسه های Boys16

¤¤¤ ¤¤¤¤¤¤¤¤¤---------------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
_____¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤-------¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤¤
___¤¤¤¤¤----------------------¤¤¤-¤¤¤-----------------------¤¤¤
__¤¤¤¤¤--------------
سلامی به تلخی تنهایی ---------------¤¤¤
_ ¤¤¤-
هرگز به کسی اجازه نده تا رویاهای تورا زیر سوال ببرد-¤¤¤
¤¤¤------------------------------------------------------------------------¤¤¤
¤¤¤--
در سراشیبی که نامش زندکیست------------------------------¤¤¤
¤¤¤------
باهمه بیگانگیها میروم------------------------------------------¤¤¤
¤¤¤----------
در سکوت سرد غمگین زمان------------------------------¤¤¤
¤¤¤--------------
بی هدف بی یار و تنها میروم------------------------¤¤¤
_¤¤¤----------------
در سراشیبی که نامش زندگیست------------¤¤¤
__¤¤¤------------------
می روم شاید که در دشت بزرگ--------¤¤¤
____¤¤¤-------------------
باز یابم آنچه را گم کرده ام--------¤¤¤
______¤¤¤------------------
موفق باشی-----------------¤¤¤
_________¤¤¤------
مهربانم زود بیا پیشم---------¤¤¤
____________¤¤¤¤¤¤--
I LOVE YOU---¤¤¤¤¤¤
_____________¤¤¤--------------------------¤¤¤
________________¤¤¤---------------¤¤¤
___________________¤¤----------¤¤
____________________¤¤¤¤¤¤¤
______________________¤¤¤¤
______________________¤¤¤


دست نویسه های بچه های ۱۶

I love you

Not only for what you are

But for what I am

.When I am with you

دوستت دارم

نه تنها برای آنچه هستی

بلکه برای آنچه که هستم

هنگامی که با توام.

I love you

Not only for what

You have made of yourself

But for what

.You are making of me

دوستت دارم

نه تنها برای آنچه که از خود می سازی

بلکه برای آنچه که از من می سازی.

I love you

For the part of me

.That you bring out

دوستت دارم

برای بخشی از وجودم که تو شکوفایش می کنی.

I love you

For putting your hand

Into my heaped-up heart

And passing over

All the foolish, weak things

That you can’t help

Dimly seeing there

And for drawing out

Into the light

All the beautiful belongings

That no one else had looked

.Quite far enough to find

دوستت دارم

چون دست بر دل فسرده ام می نهی

زنگارهای بی ارزش و بی مقدار را به سویی می زنی

و نور می تابانی بر گنجینه های پنهانی که

تا کنون در ژرفا مانده بودند.

I love you

Because you are helping me

To make of the lumber of my love

Not a tavern

But a temple

Out of works of my every day

Not a reproach

.But a song

دوستت دارم

چون یاری ام می کنی

که از تخته پاره های زندگی

نه یک کپر

که معبدی در خور بنا سازم؛

کمک می کنی

که کار ورزانه ام

نه یک سر شکستگی

بلکه ترنم ترانه ای باشد.

I love you

Because you have done

More than any creed

Could have done

To make me good

And more than any fate

Could have done

.To make me happy

دوستت دارم

چون بیش از هر کیش و آیینی

به رویش من یاری رسانده ای؛

فراتر از هر سرنوشتی

شادی را به من ارزانی داشتی.

You have done it

Without a touch

Without a word

Without a sign

You have done it

.By being yourself

Perhaps that is what

Being a friend means

.After all

این همه را هدیه داده ای

بی هیچ تماسی، کلامی و یا اشارتی؛

به این کار توانا گشته ای

چون خود بوده ای؛

شاید دوست بودن در نهایت به همین معنا باش